کاری از گروه ترجمه
سلام مادربزرگ،منم،جنی
آب و هوای دلچسبیه
آره،اونها همین الان آخرین تیکه ی اسباب و اثاثیه رو هم با خودشون بردن
نه،اصلاً نمیشه برای شام وایسم
بله،ساعت 8 اونجام
فکر کنم اگه بلند شی و یه آبی به سر و صورتت بزنی و لباس بهتری بپوشی
در هر صورت باید پرده ها رو کنار بزنیم
آخرین دفعه که دیدمت گفت و گوی خوبی با هم داشتیم
حالا چی شده؟
خودت میدونی که من میفهمم داری ظاهرسازی میکنی
خوبی این کار چیه؟
...پیشونی
...گونه
...چشم
...دهان
تو نباید
جنی بیچاره
جنی بیچاره
...جنی بیچاره
- !جنی
بیا داخل
-... عزیزم،اگه میدونستی که چقدر خوشحالم که
- من و پدربزرگ انتظار همین رو داشتیم
پدربزرگ،چطوری؟
من اینجام و میخوام برای 2 ماه همینجا بمونم
همین الان داشتیم تلفنی صحبت میکردیم.گفت چیزهای زیادی هست که
.حالا باهام بیا تا اتاقتو نشونت بدم
همون اتاق قدیمی خودت رو برات در نظر گرفتم.کاملاً ساکته،هیچ جوری
- ...وای،مادربزرگ مجبور نبودی
برات آوردیمشون پایین،به خاطر میاریشون؟
...و میز تحریر قدیمیت
اگه چیزی لازم داشتی حتماً بهم بگو
- منتظر اومدنت هستیم
بهتره بریم و یه فنجون چای همراه پدربزرگ بنوشیم
اگه مجبور بشه صبر کنه خیلی بد اخلاق میشه
میتونی به پدربزرگ کمک کنی؟
خوب،آنا کوچولوی من چطوره؟
آنا رفته به اردوگاه اسب دوانی
اون عاشق پسری شده که 3 سال ازش بزرگتره و مدام در مورد
- اون پسره هم تو اردوگاه اسب دوانی هست؟
- و میتونه از خودش مراقبت کنه
آره،لطفاً سه قاشق چایخوری
وای مادربزرگ،شما کلوچه درست کردین ولی من
مهمل نگو
خوب،بعد از تموم شدن دوره ی اردوگاه اسب دوانی
و تا آغاز مدارس به خونه نمیاد
- و خونه جدید کی حاضر میشه؟
معمار اینجوری قول داده
- و تو تمام تابستون رو در بیمارستان کار میکنی؟
این یعنی اینکه هیچ وقتی واسه استراحت نداری؟
من و اریک در مورد رفتن به ایتالیا در اکتبر فکرهایی داریم
- چجور جایگزینی صورت میگیره؟
- امیدوارم حقوق خوبی دریافت کنی
سر کار بهت خوش میگذره؟
من هرجا باشم بهم خوش میگذره
- چطوره؟
- مشکلی بین تو و اریک وجود داره؟
- خوب،معلومه یه چیزی هست
هنوز از آنفولانزایی که تو بهار گرفتم
بریم و به پدربزرگ شب بخیر بگیم
پدربزرگ عاشق نگاه کردن به این عکس های قدیمیه
اون برای ساعت ها به اونها چشم میدوزه
به گمونم تابستون سال 1948 باشه
دقیقاً همینطوره،به خاطر اینکه گرتا تو این عکس حامله است
و رنگنر در ماه سپتامبر به دنیا اومد
خیلی از ماها اونجا بودیم
و اون قایق لعنتی که هر وقت لازمش داشتیم،شکسته بود
چقدر من از اون قایق متنفر بودم
IMDB-TOP
Translator: Sam Jackman
حالت چطوره؟
اینجا خیلی خالی به نظر میاد
اول از همه باید برم درمانگاه
به پدربزرگ بگو دوسش دارم
حال و هوات عوض بشه
هوای اینجا خیلی گرمه
- !مادربزرگ
- میدونم عزیزم
- پدربزرگ کجاست؟
اریک هم در یه کنگره در شیکاگو هست
وقتی دوباره اومد خونه بهتون بگه
اذیت نمیشی.تابستون ها هم هیچ صدایی از خیابون شنیده نمیشه
- وسایلی که وقتی یه دختر بچه بودی اونها رو داشتی یادت هست؟
...من و پدربزرگ خیلی وقته
- منم(خیلی وقته دوست داشتم بیام)ا
انقلاب جهانی باهاش صحبت میکنه
- آنا 14 سالشه
- برات تو چای شکر بریزم؟
...تو فکر رژیم گرفتن بودم
آنا با یکی از دوستان میمونه
- در ماه آگوست،البته امیدوارم
اما حساب کتاب نداره
- آره
ولی باید ببینیم چی میشه
- قراره به عنوان یه داروساز ارشد فعالیت کنم
- ممنون مادربزرگ،من حقوق خیلی خوبی میگیرم
- در مورد من؟عالیه
- نه،به هیچ وجه
- من فقط یه ذره خسته ام
خوب نشدم،باید ویتامین ها رو بخورم